صعود مشترک اورین کندل (شمع اورین)، باشگاه خانه کوهنوردان شهرقدس، شرکت پارس خودرو، شرکت داروپخش و شرکت میکرو سیستم به قله چهار هزار و پنجاه متری تفتان، بام استان زیبا و تاریخی سیستان بزرگ.
تعداد نفرات شرکت کننده در این صعود زیبا و هیجان انگیز 17 نفر بود. سرپرست، امدادگر و سرقدم گروه رو عظیم صیدی از کوهنوردان با تجربه و عضو تیم اورین کندل به عهده داشت و عقب داری گروه به عهده علی سهیلی بود.
سفر جذابمون رو روز چهارشنبه بیستم بهمن ماه، در ساعت یازده صبح از ایستگاه راه آهن تهران، به مقصد زاهدان شروع کردیم. ما تو این سفرمون باید حدود 1500 کیلومتر رو با قطار بریم که نزدیک بیست و چهار ساعت طول میکشه که به زاهدان برسیم، واقعا سفری که بیشتر از شش ساعت راه داشته باشه خیلی خسته کننده میشه و باید فکری به حال حوصله سر رفتنش بکنی، پیشنهاد شما برای این مسیرای طولانی چیه؟
خب بریم سر گزارش خودمون، ظهر که تو مسیر و البت داخل قطار که نهارمون رو خوردیم، کمی استراحت کردیم و با همسفرا و هم تیمی ها مشغول صحبت شدیم. خستگی و بی حوصلگی به اوج خودش رسیده بود بود که به پیشنهاد بچه ها رفتیم داخل راهروی قطار قدم زدیم و از مناظری که قطار طی میکرد لذت میبردیم، البته همش دشت و بیابان بود اما برای ما طبیعت گردا همینا هم خیلی جذاب و دیدنیه. به شب که رسیدیم، شام سبکی خوردیم و خوابیدیم تا اینکه حدود ساعت 2 نیمه شب و نزدیکیای کرمان، طوفان گرد و خاک عجیب و غریبی شروع شد، ما باورمون نمیشد با اینکه تمام پنجره های قطار بسته بود اما خاک داخل راهرو و واگن ها شد و اصن یه وضعی بود که نگم براتون. خلاصه ساعت 9:30 دقیقه صبح پنجشنبه به ایستگاه راه آهن زاهدان رسیدیم.
تیم به دو گروه تقسیم شد، بچه های پارس خودرو و دارو پخش با مینی بوس و ما هم با سواری پژو عازم خاش و روستای دره گل شدیم. احساس خوبی در طی مسیر توی وجودم بود، تصور اینکه روزی سپاهیان پادشاهان باستان قدرتمند ایران، رستم دستان، سهراب و یعقوب لیث صفاری که زنده کننده عظمت ایرانیان بعد از ورود اعراب به ایران بود، همگی در این منطقه بودند، مو رو روی بدنم سیخ میکرد.
از زاهدان تا روستای دره گل یا همون دامنه تفتان، 170 کیلومتر راه هست که ابراهیم شهنواز راننده ما از بچه های خوب زاهدانی بود که ازمون خواست حتما اسمشو توی گزارش بیاریم و چقدر خوش برخورد، خونگرم و خوش اخلاق بود. نزدیک روستای کهنو برای صرف نهار و خرید مایحتاج صعود توقف کوتاهی کردیم و سپس به سمت تفتان حرکت کردیم که ساعت 13:45 دقیقه به روستای دره گل رسیدیم و وسایلمون رو پیاده کردیم و از ابراهیم خداحافظی کردیم. چون ما با سواری اومده بودیم زودتر رسیدیم و منتظر مینی بوس بقیه بچه های گروه موندیم که اونها هم یک ربع بعد به ما ملحق شدند.
حالا صعود ما شروع شد
بچه ها رو جمع کردیم و بعد از معارفه همگی اعضای گروه و گوشزد کردن نکاتی که ممکنه در مسیر برامون پیش بیاد و خطرات احتمالی و توضیح برنامه، با سر قدمی عظیم صیدی پیمایش را از مسیر رودخانه شروع کردیم. پس از سی دقیقه به تنگه رسیدیم که مجبور بودیم دست به سنگ بشیم تا از تنگه عبور کنیم. ساعت سه و نیم برای صرف نهار و کمی استراحت، بیست دقیقه به تیم تایم دادیم و توقف کردیم. بعد از نهار به راه خودمون ادامه دادیم تا اینکه ساعت پنج بعدازظهر به پناهگاه زیبای قله تفتان رسیدیم. زیبایی خیره کننده ای انتظارمون رو میکشید، تا چشم کار میکرد از یال زیر پناهگاه تا قله زیبای تفتان برف بود و یخ، اونم تو سیستانی که خشکش کردن و پر شده از طوفان های ماسه ای ولی زیبایی اینجا دیدنی بود، کاش میشد حس و حالمو براتون جوری بیان کنم که شما هم همون حسی که من داشتم رو داشته باشین. خلاصه اینکه رفتیم داخل پناهگاه برای استراحت و عکس های یادگاریمون، اینم بهتون بگم ساختمان قدیم و جدید پناهگاه برای آنتن دهی موبایل خیلی خوب بود و اگر دوست داشتین میتونید با خانواده و دوستانتون تماس بگیرین.
خب تو پناهگاه دور هم جمع شدیم، گپ زدیم، از قله گفتیم، از خومون و خاطراتمون و کلی حسرت و کلی خنده تا ساعت 9 شب که شام رو خوردیم و داخل کیسه خواب هامون خوابیدیم و چقدر هم شب سردی بود، اما آسمون صاف بود با ستاره های قشنگش و سکوت کوهستان. همچین لحظاتی رو تجربه کردین؟؟؟
بعد از یه خواب و استراحت کوهستانی، یواش یواش حدود ساعتای چهار و نیم صبح بیدار شدیم بعد از نماز و صبحانه که یک ساعت طول کشید، جمع و جور کردیم و ساعت پنج و نیم صبح با سرقدمی عظیم دوستداشتنی و عقب داری حمیدرضا بخش دوم پیمایشمون رو شروع کردیم تا به یال زیر قله رسیدیم. یال پوشیده از برف بود و بر اثر سرما و صاف بودن هوا کاملا برف ها یخ زده بود. تو این مواقع شما باید کلنگ همراهتون داشته باشین، کلنگ کشاورزی نه ها، کلنگ یخ نوردی که ما با توجه به تجربه سرپرست گروه و پیش بینی درستش، کلنگ همراهمون بود. شما تو چنین شرایطی باید با احتیاط حرکت کنید تا خطر لیز خوردگی و آسیب به کمترین میزان خودش برسه.
و اماااا ساعت هفت و ربع به قله زیبای تفتان با دودهای سفید گوگردی و بوی جذابش رسیدیم، صحنه های خیلی جداب و دیدنیی بود، اگر به چنین صحنه هایی علاقه دارین از صمیم قلب براتون آرزو میکنم که این زیبایی های خداوند رو ببینید.
بعد از گرفتن عکس های یادگاریمون و تماشا کردن مناظر زیبای اطرف، تیم ساعت هشت و نیم بود که فرود آرام خودشو شروع کرد. وقتی که فرود می آمدیم از یخچال های یخ زده و برف گرفته بسیار زیبایی رد شدیم که حقیقتا دیدنی بودن. بعد از سه ساعت پیمایش به پناهگاه رسیدیم و بعد از صرف نهار حدود ساعت دوازده از تنگه عبور کردیم و در نهایت ساعت سه بعدازظهر به روستای دره گل رسیدیم. بعد از روستا به سمت زاهدان یا ماشین های سواری حرکت کردیم و شب را هم در زاهدان ماندیم تا اینکه صبح با هواپیما به سمت تهران حرکت کردیم.
بسیار صعود خوبی بود و سپاس از همنوردان عزیز و خوش اخلاقمون، همچنین شما که در این چند دقیقه با ما همسفر شدین.
همیشه خوب باشین
